نظریه ملاصدرا و ملاهادی در تخصص وجود
بحثمان در تخصص وجود به اینجا رسید که آیت الله مصباح و آیت الله جوادی تخصص را بر مفهوم وجود تطبیق می دهند.
آیت الله مصباح می گویند که حال که بحث مفهومی است نه ثبوتی بنابراین جایگاه آن قبل از تشکیک است نه بعد از آن. ایشان برای تأیید کلامشان به اسفار اشاره می کنند که مرحوم ملاصدرا هم این بحث را قبل از تشکیک و بعد از برهان اصالت الوجود طرح کرده اند.
ملاصدرا می گوید:
و لیعلم أن تخصص کل وجود إما بنفس حقیقته
در اینجا مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر «نفس حقیقت وجود» می فرمایند:
المراد بنفس الحقیقة هی الحقیقة المأخوذة لا التی هی أعلى مراتب التشکیک- فإن الوجود عنده ره مشکک ذو مراتب و من المعلوم أن الحقیقة المأخوذة لا بشرط تجامع جمیع المراتب و توضیح ذلک أن المراتب إذا فرضت متراقیة من ضعیفة إلى شدیدة و من شدیدة إلى أشد کانت کل مرتبة سافلة محدودة بالنسبة إلى ما هی أعلى منها لفقدها بعض ما للعالیة من الکمال من غیر عکس فکانت العالیة مطلقة بالنسبة إلیها مشتملة على جمیع ما لها من الکمال و کانت السافلة محدودة بالنسبة إلى العالیة و کذا العالیة محدودة بالنسبة إلى ما هی أعلى منها و هکذا تنتهی من جهة الفوق إلى مرتبة مطلقة غیر محدودة أصلا و إن شئت قلت إنها لیس لها من الحد إلا أنها لا حد لها و هی نفس الحقیقة الصرفة غیر أنها مأخوذة بشرط لا فإنها إحدى المراتب و لو کانت مأخوذة لا بشرط جامعت سائر المراتب و لم تکن مرتبة مقابلة لسائر المراتب، ط
ایشان مراد صدرا را از «نفس حقیقت وجود»، وجود واجب می دانند. برخی می گویند ادامه عبارت صدرا باعث شده است که مرحوم علامه کلام مرحوم صدرا را اینگونه تفسیر کنند چون صدرا در ادامه می گویند:
«أو بمرتبة من التقدم و التأخر و الشدة و الضعف»
صدرا می گوید: تخصص یا به نفس حقیقت است یا به مرتبه. حال چون حقیقت وجود را در مقابل مرتبه قرار داده است بنابراین نمی توان گفت مراد از قسم اول، به شرط لا است و الا این همان مرتبه اعلای از مراتب است که در قسم دوم آمده به همین دلیل هم علامه می گویند: صدرا در قسم اول نفی مرتبه کرده است که مرادش همان واجب بوده؛ یعنی واقعیتی لابه شرط که جامع جمیع مراتب است.
مرحوم صدرا تا اینجا به دو قسم از تخصص اشاره کردند و در ادامه به قسم سوم می پردازند:
أو بنفس موضوعه
یا تخصص به خود موضوع است که مراد از موضوع همان ماهیت است؛ یعنی شما در هل بسیطه که به خاطر انس ذهن با ماهیت، ماهیت را موضوع قرار دادید و محمول شما موجود است.
ذیل این عبارت صدرا، مرحوم ملاهادی سبزواری تعلیقه ای دارند:
التردید على سبیل منع الخلو کما لا یخفى أو بناء على أن العقول لا ماهیة لها و کذا التردید الأول و لذا جعل القسمة ثانیا ثنائیة فإن ما به الامتیاز عین ما به الاشتراک فی المراتب الطولیة من الوجود فالتخصص فیها تخصص الحقیقة، س ره
ایشان در تفسیر تردید و «أو» می گویند دو وجه قابل تصویر است:
وجه اول
تردید را به مانعۀ الخلو بودن بزنیم که بتوانیم اینها را در برخی موارد با هم جمع کنیم مثلا:
واجب هم نفس حقیقت را دارد و هم مرتبه؛ یعنی هم با تخصص مرتبه می توان واجب را تخصص زد و هم با تخصص حقیقت وجود، میتوان واجب را تخصص زد.
یا در ممکنات هم با حقیقت وجود و هم با مرتبه و شدت وضعف آن و هم با ماهیت آن قابل تخصیص زدن است.
پس وجه اول این است که بگوییم مانعۀ الخلو است.
وجه دوم
فرض دوم با این فرض است که عقول ماهیت نداشته باشند یعنی تخصص نوع سوم مختص آنهایی است که ماهیت دارند و تخصص نوع دوم (یعنی شدت و ضعف) بشود برای آنهایی که ماهیت ندارند و به خاطر همین ایشان قسمت را در مرتبه دوم ثنائی پیش می برند یعنی می گویند یا تخصص به نفس حقیقت است یا به مابه الامتیاز است. اگر به مابه الامتیاز است یا به مرتبه شدت و ضعف است یا به ماهیت است.
یعنی تقسیم سه قسم دارد اما دو تقسیم ثنائی است که:
یا تخصص به نفس حقیقت وجود است
یا به مابه الامتیازهاست.
که اگر به مابه الامتیاز باشد یا به مرتبه است یا به ماهیت.
یعنی تقسیم را در جهت دوم، ثنایی پیش برده اند.
بعد ایشان می گویند با این بیان که مرتبه می شود «غیر». یعنی گفتیم یا به نفس حقیقت است یا به مابه الامتیاز که خودش یا به ماهیت است یا به مرتبه.
در این فرض، مرتبه ذیل مابه الامتیاز مطرح شده است که این غیر حقیقت است در حالی که ما در تشکیک می گوییم این مرتبه و اختلاف شدت و ضعف عین حقیقت است. در اینجاست که ایشان می گویند ما بگوییم مرتبه و شدت و ضعف هم نفس حقیقت است که ما به الامتیاز عین مابه الاشتراک است.
یعنی کأن تقسیم به این صورت عوض می شود:
یا به ماهیت تخصص می دهید که ماهیت غیر از وجود حقیقی ماست.
اما مرتبه و نفس حقیقت وجود اصیل اند و این وجود را یکبار با مرتبه و شدت و ضعف و یک بار با خود حقیقتش تخصص می دهید.
که در اینجا هم تقسیم ثنائی است اما نه مثل تقسیم ثنائی قبلی بلکه به این صورت است که:
تخصص یک بار به نفس حقیقت است.
و یک بار به مابه الامتیازی است که به حقیقت بر می گردد و عین مابه الاشتراک است.
که وجود یا با مرتبه است یا با خودش است.
صدرا در ادامه عبارت می گوید:
أما تخصص الوجود بنفس حقیقته التامة الواجبیة
تخصص وجود به نفس حقیقت تامه واجبی صورت می گیرد.
و بمراتبه فی التقدم و التأخر و الشدة و الضعف و الغنى و الفقر
و به مراتب مختلفش در تقدم و تأخر و شدت و ضعف و غنی و فقر می تواند اضافه شود. علت اینکه صدرا غنی و فقر را هم می آورد به خاطر این است که می گوید اگر شما شدت و ضعف را هم ماهوی ببینید اما غنی و فقر را دیگر نمی توانید ماهوی معنا کنید بلکه آنها وجودی اند و می توانند مرتبه را درست کنند.
- فإنما هو تخصص له بشئونه الذاتیة
یعنی «غنی و فقر و شدت و ضعف و ...» اینها تخصص وجود به شئون ذاتی وجود است.
باعتبار نفس حقیقته البسیطة التی لا جنس لها و لا فصل
به اعتبار آن تخصص حقیقت بسیطی که نه جنس دارد و نه فصل (یعنی ماهیت ندارد) که شدت و ضعف و غنی و فقر آن عین وجود آن است.
و أما تخصصه بموضوعه
اما تخصص وجود به موضوع ماهوی خودش باشد.
أعنی الماهیات المتصفة به فی اعتبار العقل
ماهیاتی که متصف به وجود شده اند در عنایت و اعتبار عقلی.
فهو لیس باعتبار شئونه فی نفسه
یعنی تقسیم ملاهادی ریشه در عبارات خود ملاصدرا دارد که بگوییم ماهیت جزء شئون ذاتی وجود نیست و اعتبار عقلی، وجود را بر ماهیت بار کرده است اما شدت و ضعف و نفس حقیقت واجب روی خود وجود پیاده می شود.
بل باعتبار ما ینبعث عنه من الماهیات المتخالفة الذوات
که این ماهیات به اعتبار شئون فی نفسه وجود نیست بلکه به اعتبار چیزی است که از این وجود ساخته شده است که همان ماهیات متخالفت الذوات است.
و إن کان الوجود و الماهیة فی کل ذی ماهیة متحدین فی العین و هذا أمر غریب سیتضح لک سره فیما بعد.
مرحوم ملاهادی سبزواری ذیل این بیان صدرا که می فرمایند: « تخصصه بموضوعه» تعلیقه ای را مطرح می کنند:
ایشان این سوال را مطرح می کنند که تخصص وجود را چگونه به ماهیتی درست می کنید که اعتباری است؟
إن قلت کیف یکون امتیاز الوجودات بالماهیات و لا تقرر للماهیات قبل الوجودات حتى یکون امتیازها منشأ لامتیاز الوجودات بل الوجودات أیضا لا تقرر لها على ما هو مذهبکم من أصالة الوجود.
در جواب می فرمایند:
جواب اول:
قلنا أولا لا یشترط فی کون الامتیاز بالماهیات سبق الماهیات
در تخصص وجود به ماهیت، تقدم زمانی ماهیت برای تخصص شرط نیست. یعنی ممکن است بگویید وجود و ماهیت یکباره جعل می شوند اما ماهیت، وجود را تخصص می دهد.
و لا أصالتها
اصالت و تقرر ثبوتی ماهیت هم شرط نشده است.
بل کفى حصول الماهیات المتکثرة مقارنا لحصول الوجود
همین که ماهیات متکثر و متخالف با وجود حاصل می شود می تواند تخصص وجود را درست کند.
و هذا متحقق لکون الماهیة متحققة بالعرض بتحقق الوجود و مجعولة بالعرض بجعل الوجود کما هو مذهبنا
یعنی ماهیت به عرض تحقق وجود می تواند محقق شود. و این تحقق بالعرض ماهیت نسبت به وجود می تواند آن وجود را تخصص بزند.
و اعتبر بحصول الأضواء المتلونة بألوان الزجاجات القابلة لضوء النیر إذا حدثت الزجاجات مقارنة لحصول الأضواء.
وقتی نور آفتاب به شیشه های متلون و رنگارنگ میخورد آن نور هم رنگ می گیرد.
وجود هم در معرض ماهیت که قرار می گیرد باعث میشود رنگ بگیرد. (تشکیک ملاهادی این چنین است).
جواب دوم
و ثانیا نقول للماهیات سبق بالتجوهر.
مراد از «سبق بالتجوهر» یعنی اینکه جوهر و عرض چگونه نسبت به هم سبق و لحوق دارند که جوهر برای تحقق خودش به موضوع قابل نیاز ندارد اما عرض برای تحقق خودش به موضوع قابل نیاز دارد و این تحقق خارجی ممکن است سبق زمانی نداشته باشد و همین که جوهر در خارج محقق شود متحیّز در یک حجم خاص می شود. که این حجم خاص عرض جسم است.
اصل حجم ذاتی جسم است اما حچم در این میزان خاص عرضی برای جسم است اما همزمان با جسم محقق می شود. اما آن جوهر جسمانی بر این حجم خاص بالخصوص تقدم بالتجوهر داشته است یعنی جوهر برای به وجود آمدن این عرض بوده است.
ایشان هم می گویند که ماهیات سبق بالتجوهر نسبت به وجود دارد یعنی وقتی وجود میخواهد محقق شود در قالب یک ماهیت می آید.
جواب سوم:
و ثالثا نقول للماهیات أکوان سابقة فیجوز أن یکون امتیازها فی نشأة سابقة منشأ لامتیاز الوجودات فی نشأة لاحقة و بالأخرة ینتهی إلى الأعیان الثابتة اللازمة للأسماء و الصفات فی المرتبة الواحدیة اللامجعولة تلک الماهیات و امتیازها بلا مجعولیة الملزوم فینقطع السؤال عن سبب الامتیاز، س ره
ما می توانیم برای ماهیات اعیان ثابته ای هم در نظر بگیریم (که این در فضای مثل افلاطونی است).
یعنی بحث روی این ماهیت نیست بلکه بحث در اعیان ثابته علم الهی است که در آن مرتبه علم الهی اعیان ثابته ای داریم که آنجا ماهیت است در آن نشأۀ یک سبقی نسبت به وجود اینجا دارند.
یعنی ماهیت در اعیان ثابته در علم الهی منشأ تکوینی امتیازات وجودات در عمود زمان است.