بحثمان در تعریف تبادر بود. که گفتیم: حضرت امام(ره) به این نکته توجه داشته اند که باید تعریف تبادر درست شود، و اشکالاتی که مشهور ذیل این تعریف مطرح کرده اند، نشان دهنده این است که تعریف مشترک وجود ندارد.
ایشان برخی نقض ها را به تعریف مشهور وارد کرده اند که از جمله آنها مشترک لفظی است. این اشکال در عبارات آقای سبحانی هم مطرح شده و به همین دلیل تعریف تبادر را تغییر داده و «انسباق» را از ماهیت تبادر خارج کردند. و تبادر را ارتکاز معنی در ذهنِ مجرد از قرینه، معنا می کنند.
در اشکال به ایشان گفتیم: آیا کسانی که اینگونه تعریف کرده اند، به اشتراک لفظی توجه داشتند یا خیر؟ یعنی اگر کسی فقط طرف ایجابی تبادر را در نظر بگیرد و با عدم تبادر کار نکند؛ دیگر نقض اشتراک لفظی به او وارد نیست. به خصوص عبارات آخوند که ظاهر عباراتشان این است که تبادر علامت حقیقیت است. نه اینکه عدم تبادر هم علامت مجاز باشد.
نکته قابل بیان دیگر ذیل عبارات آقای سبحانی این است که شما با این بیان می توانید سبقت بین معانی را نفی کنید اما سبقت لفظ مجرد از قرینه به لفظ مع القرینه را نمیتوانید نفی کنید
یعنی زمانی که شما تبادر را به «ارتکاز معنا در ذهنِ مجرد از هر قرینه» تعریف می کنید؛ سبق بین معانی را نقض کرده اید نه هر سبقی را. یعنی شما در اشتراک لفظی می گویید چون ما چند معنای حقیقی داریم نسبت به این معانی سبق وجود ندارد اما سبق لفظ مجرد از قرینه نسبت به لفظ مع القرینه وجود دارد. و این سبق در مقام حاق لفظ نشان می دهد که شما چند معنای حقیقی دارید و اینها به نسبت به معنای مجازی متبادر هستند و سبق دارند.
به بیان دیگر آقای سبحانی اگر بخواهد ایجابی مسأله اشتراک لفظی را حل کند چه می کند؟
لذا ما می گوییم ایشان در نهایتا با سبق معنای حقیقی نسبت به معانی مجازی(سبق بین المعانی) کار می کند. یعنی عمده تفاوت بین حضرت امام و آقای سبحانی همین جاست. حضرت امام سبق لفظ به معنی (نه سبق بین المعانی) را حفظ می کند چون تبادر را در مقام وضع می برد و تبادری که علامت حقیقت است و در مقام وضع است، در استعمال مجازی هم وجود دارد. یعنی اگر شما با مبنای مشهور هم جلو بروید، از ملزوم به لازم سیر می کنید. یعنی شما یک سبقی نسبت به معنای حقیقی دارید.
نکته: امام با تعدد دال و مدلول در مجاز کار می کردند یعنی لفظ و قرینه هر کدام در معنای حقیقی خود به کار برده شده اند و شما از جمع اینها ادعایی بودن این استعمال را می فهمیدید. این در دلالت بعد از استعمال است. لذا همچنان ما می گوییم حضرت امام کلام سبق را میخواهد حفظ کند، بنا بر همان سبقی که دلالت مطابقی نسبت به التزامی و تضمنی دارد.
ریشه این نزاع هم به همان مقدمات حضرت امام بر می گردد، که؛ بحث علامات در مقام وضع است نه استعمال و این علقه در مقام وضع تا اخر علامت حقیقت است و همیشه سبق لفظی بین این حیث باقی می ماند و تبادر فهم معنا از حاق لفظ است چه قرینه بیاید و جه قرینه نیاید و چه استعمال باشد و نباشد و... . یعنی شما به مجرد سماع لفظ خطور معنا به ذهن وجود می آید. سبق در اینجا هست اما سبق بین لفظ است.
نکته: تبادری که سبق نداشته باشد ظهور است نه تبادر. حضرت امام هم می خواهد طرح بحث مشهور را درست کند، و هم حقیقت و مجاز را درست کند، و هم پیوند تبادر را با مقام وضع نگه دارد. لذا سبق را می آورد.
حضرت امام تبادر را در پوشه اعتباری وضع درست می کند، که ثمره اش در استعمال هم می آید. و یک نقض اساسی به آقای سبحانی می گیریم که خلط بین پوشه ها کرده است.