رابطه بحث علامات حقیقت و مجاز با اصول لفظیه
بحثمان به امر هفتم کفایه، علامات حقیقت و مجاز رسید. مرحوم آخوند آنرا از متعلقات بحث وضع دانسته لذا آن را در المدخل ذکر می کنند. اولین اشکالی که بعد از تعریف تبادر مطرح شد، «دور» بود، که آخوند با علم اجمالی و تفصیلی در صدد رفع آن بود.
1.بیان سید مرتضی
بعد از آن کلامی از سید مرتضی مورد نقد قرار گرفته که فرموده اند: ما برای تشخیص حقیقت از مجاز می توانیم به اصالت حقیقت تمسک کنیم.
این کلام سید مرتضی موجب بحثی به نام رابطه بحث «علامات حقیقت و مجاز» با «اصول لفظیه» شده است.
2.بیان مشهور
مشهور به این بیان اشکال می کنند که اصالت حقیقت برای تشخیص مراد جدی متکلم است و علامت حقیقت و مجاز برای پیدا کردن موضوع له است. لذا می گویند بحث علامات حقیقت و مجاز و اصول لفظیه در دو مقام مطرح می شود.
3.بیان آیت الله بروجردی
مرحوم آیت الله بروجردی در «نهایۀ الاصول» به تفکیک بین اصول لفظیه و علائم حقیقت و مجاز اشکال کرده و می فرمایند:
ما در بحث مجاز بیان محقق مسجد شاهی را پذیرفتیم که مجاز استعمال در «ما وضع له» است؛ از این رو نمی توانیم تفاوت حقیقت از مجاز را در وضع جست و جو کنیم. حال که بین حقیقت و مجاز در وضع تفاوتی نیست لذا بحث علامات را باید در استعمال طرح کنیم.
با این بیان هم علائم حقیقت و مجاز و هم اصول لفظیه هر دو به مقام استعمال می آیند. لذا سوال می شود که تفاوت این دو بحث در چیست؟
آیة الله بروجردی در تفکیک این دو می فرماید:
اصول لفظیه برای احراز مراد جدی متکلم است اما علائم حقیقت و مجاز مربوط به صرف استعمال است. یعنی علائم در ناحیه استعمال می آید اما کیفیت این اراده است که تفاوت دارد.
ایشان در مقام فرض گذاشتن بین حقیقت و مجاز با اصول لفظیه می گویند که ما در اصول لفظیه اگر مراد جدی متکلم را تشخیص دادیم، بعد این سوال پیش می آید که این معنای مراد، حقیقی است یا مجازی؟
یعنی اگر شما از معنای مراد پل به معنای دیگر زدید این می شود مجاز اما اگر پلی به معنای دیگر نزدید این می شود حقیقت. یعنی اگر ما مبنای مسجد شاهی(که همان مبنای پیشرفته شده سکاکی است) را بپذیریم نتیجه این می شوند که ما در استعمال و مستعمل فیه تفاوتی بین حقیقت و مجاز نداریم. اگر شما درهمان معنای مراد متکلّم ماندید (معنای اسد مراد بود و درهمان ماندید)، می شود حقیقت. اما اگر از مراد متکلم پل به معنای دیگر زدید (به رجل شجاع)، این می شود مجاز. در مبنای مسجدشاهی بعد از مراد متکلم می رویم سراغ غیر ما وضع له.
پس علائم حقیقت و مجاز مربوط به کیفیت اراده است، اما بعد از احراز اراده در اصول لفظیه.
یعنی جایگاه بحث علائم حقیقت و مجاز به خلاف سیر مشهور بعد از تشخیص اراده جدی متکلم است که با اصول لفظیه به دست می آید.
3.آقای سبحانی
آقای سبحانی مبنای آقای بروجردی را می پذیرند و ذیل مسأله تبادر به این بحث رسیدگی می کنند. و در آنجا وقتی رابطه تبادر و استعمال مورد سوال قرار می گیرد؛ تفاوت را در کیفیت اراده می داند. اما با بیان یک اشکال: شما از مستعمل فیه می خواهید پل بزنید به معنایی دیگر. این پل زدن به معنایی دیگر مجاز مسجد شاهی را خراب می کند چون فرق ایشان با سکاکی درهمین بود که دو معنا نمی دید.
آقای سبحانی می گوید اگر بخواهیم مبنای مسجد شاهی را ملتزم باشیم تا آخر باید با معنای موضوع له کار کنیم. و اگر دو معنا ببینید آثار عقلائی بر آن مترتب نمی شود. شما نباید تا آخر کاری کنید که مخاطب دو معنا به ذهنش بیاید.
بعد آقای سبحانی می فرمایند تفاوت علائم حقیقت و مجاز و اصول لفظیه را باید به خود کیفیت اراده بزنیم. که در معنای حقیقی اراده بدون ادعاست اما در معنای مجاز همراه با ادعا است. (با بیان علامه هم بخواهیم بگوییم، می گوییم که در معنای حقیقی ادعا و اعطاء حد نداریم اما در مجاز اعطاء حد داریم).
یعنی قرینه در مجاز فقط به کشف ادعا کمک می کند و الا قرینه هم شما را نباید به معنای دوم منتقل کند.
پس علائم حقیقت و مجاز برای کیفیت اراده به درد می خورد که بفهمیم ادعایی است یا غیر ادعایی.
نکته ای که برای ما بسیار حائز اهمیت است، بیان آقای سبحانی است که همین قرائت را به تهذیب امام ارجاع می دهند و به امام نسبت می دهند که ما قائلیم مبنای امام متفاوت است.
4.مبنای حضرت امام
حضرت امام قبل از ورود به بحث علائم حقیقت و مجاز دو مقدمه را مطرح می کنند:
مقدمه اول
ایشان می فرمایند: بحث علائم حقیقت و مجاز همانگونه که مشهور گفته اند مربوط به وضع است نه استعمال و نه بعد از استعمال.
با این بیان که وقتی ما با استعمالی مواجه می شویم، یک فرض این است که جزء اهل آن لغت هستیم و معنای آن واژه را می دانیم، در این صورت می رویم سراغ اینکه در معنای حقیقی به کار رفته یا در معنای مجاز مشهور یا در معنای مجاز به سبک مسجد شاهی.
یک فرض دیگری هم هست که اهل محاوره و اهل لغت نباشیم و معنای واژه را در اصل وضع اطلاعی نداریم. اینجا چگونه است؟ امام می گویند که شما می توانید این واژه ای را که معنایش رانمی دانید به کار ببرید. چگونه؟ مثلا من لفظ «ماء» را از یک عرب شنیده ام. بعد از یک عرب دیگر می پرسم که «ماء» یعنی چه؟
امام می گوید که این استعمال اصطلاحی نیست. چون در بحث استعمال لفظ در لفظ بحث کردیم که استعمال اصطلاحی سه جزئی است که اینها سه جزء ندارند، یعنی مستعمل و مستعمل فیه و استعمال باید هر سه با هم بیاید در حالی که در اینجا مستعمل فیه نداریم. و معنایش را نمی دانیم. صرفا لفظ «ماء» را به کار برده ایم. حال این استعمال مجازی است یا حقیقی؟!
امام می فرمایند بحث علائم حقیقت و مجاز ناظر به پیوند لفظ با معنا در وضع است. یعنی در همان پیوند معنا با وضع می توانم شک داشته باشم. یعنی می توان به استعمال رجوع کرد اما باز برای کشف همان پیوند لفظ و معنا که وضع است. این همان مراجعه به اهل عرف و اهل لغت است.
حال یک بار استعمال حقیقی است یعنی در ما وضع له است. یا استعمال مجازی است. و گاهی استعمال نه حقیقت است نه مجاز. و گاهی هم استعمال غلط است. شما استعمال صحیحی را به حقیقت و مجازی تقسیم می کردید، استعمال غلط کجا می رود؟
امام به آقای بروجردی اشکال می کند و می گوید: استعمال منحصر در ما وضع له و غیر ما وضع له نیست، چون می توانیم اطلاق بدون استعمال(همان فرق اطلاق و نطق با استعمال اصطلاحی) یا استعمال غلط داشته باشیم. یعنی آن فرقی که آقای بروجردی می خواهند با ادعایی و غیر ادعایی بودن آن را درست کنند.
امام میگوید تنها ثمره علامات حقیقت و مجاز آنجا نیست، بلکه ثمره اصلی آن پیوند وضع با معنا، در مقام وضع است. همان جواب مشهور که در جواب سید مرتضی می گفتند. قطعاً این بیان در استعمال هم ثمره خواهد داشت اما این دلیل بر این نیست که ما علائم حقیقت و مجاز را بعد از استعمال ببریم. هر چند که شما در برخی جاها با اراده جدی متکلم به تبادر می رسید. یعنی شما قرینه ها را کنار می گذاشتید و تبادر می کنید به نوع پیوند لفظ و معنا می رسید. لذا امام نسبت بین تبادر و استعمال را نفی نمی کند، اما علائم حقیقت و مجاز را میخواهد جوش دهد به پیوند بین لفظ و معنا. این مقدمه اولی است که در مناهج مطرح می کنند.
یعنی علائم حقیقت و مجاز صرفاً در استعمال باقی نمی ماند، هر چند آنجا هم به درد می خورد، اما به پیوند لفظ و معنا در وضع هم می رسد. لذا علائم حقیقت و مجاز وضع ساز است. خلافا لمبنای آقای سبحانی که فرموده امام علائم حقیقت و مجاز را بعد استعمال می آورد.
آقای فاضل اصل مبنای امام را خوب توضیح می دهند. اما جا داشت که ایشان هم به این بیان آقای بروجردی اشاره کنند. چون اگرآقای بروجردی بیان نشود ارزش مطلب امام در نمی آید. چون حرف آقای بروجردی یک مقدار جلو برد فضای مشهور بود، که نظر مسجد شاهی را پرداخته است. حال با نظر مسجد شاهی این بحث چه می شود؟
از آقای فاضل باید سوال کنیم که تفاوت بین امام و مشهور چیست؟
یعنی با بیان آقای بروجردی در نظریه مجاز که مبنای خود امام هم بود، اشکال پیش آمده را تصویر بکنیم، حال بعد ببینیم که امام در نقد آقای بروجردی چگونه مجاز مشهور و مجاز مختار و چگونه علائم حقیقت و مجاز را درست می کند. یعنی این رفت و برگشت در عبارات اقای فاضل نیست. آقای فاضل می گوید که علائم حقیقت و مجاز، برای پوشه و پیوند وضع است، اما ارزش کار اجتهادی امام را به تصویر نمی کشد.
مقدمه دوم
مقدمه دومی که امام مطرح می کنند:
علائم حقیقت و مجاز برای شناخت معنای موضوع له است یا شناخت حقیقت؟ فرق حقیقت وضع چیست؟
تا اینجا ما می گفتیم که اینها یکی است اما امام میخواهد بین اینها تفکیک کند که ریشه آن به بحث مبنای امام در «وضع تعیّنی» بر می گردد. که در جلسه آینده انشاء الله به این بحث رسیدگی می کنیم.