اندیشه نوشت

جایگاه بحث تخصص وجود از منظر آیت الله مصباح

ایشان بحث تخصص وجود را کاملا اثباتی و ذهنی می دانند و می فرمایند:

1.       تخصص نوع سوم قطعاً اثباتی است چون بعد از اصالت الوجود ما در خارج ماهیت نداریم و هر چه در خارج است وجود است به همین دلیل نمی توان گفت تخصص وجود ثبوتاً به ماهیت است.

2.       تخصص نوع دوم هم از منظر مشهور باید اثباتی معنا شود چون مشهور آقایان از جمله مرحوم علامه طباطبایی در تشکیک مرتبه را از خارج نفی کرد و با نفی مرتبه در خارج نمی توان قائل به تخصص ثبوتی وجود به مرتبه شد. (البته ما در تشکیک مرتبه را پذیرفتیم که اگر بگوییم این بحث می تواند ثبوتی هم معنا شود با تشکیک تفاوتی نخواهد داشت و کلامی جدای از تشکیک نیست)

3.       تخصص نوع اول را می توان ثبوتی معنا کرد اما اگر آنرا ثبوتی معنا کنیم چیزی جز معنای تشکیک نخواهد بود. یعنی همان مطلبی خواهد بود که در تشکیک اثبات شده است.

حال با این بیان باید بگوییم این بحث کاملاً اثباتی و مفهومی است نه ثبوتی؛ یعنی چون تخصص نوع دوم و سوم را نمی توان ثبوتی معنا کرد باید آنها را اثباتی معنا کنیم و تخصص نوع سوم را هم اگر ثبوتی معنا کنیم همان بیان تشکیک خواهد بود لذا آنرا هم باید اثباتی معنا کنیم که کلامی غیر از تشکیک باشد به همین دلیل می گوییم مراد از هر سه نوع تخصص در اینجا کاملا مفهومی و اثباتی است.

این جمع بندی مبنای آیت الله مصباح در مورد اثباتی بودن بحث تخصص بود.

این مبنا را به روشنی می توان از عبارت ایشان در کتاب «تعلیقه بر نهایه» استنباط کرد.

ایشان در این کتاب صفحه 41 اینگونه عبارت می آورند:


ایشان می گویند که صدر المتألهین هم به خاطر اثباتی بودن این بحث آنرا مطرح کرده اند.

علامه هم کلام صدرا را از جهت اثباتی بودن می پذیرند و تنها تفاوتی که با صدرا دارند این است که تخصص نوع اول را به واقعیت مطلقی می زنند که شامل واجب و ممکنات است، به خلاف صدرا که واقعیت مطلق را فقط خداوند متعال می داند.

در ادامه آقای مصباح اشاره می کند به اینکه اگر کلام علامه و صدرا را اینگونه معنا کنیم که تخصص وجود به مرتبه علیا و سایر مراتب درست است و وجود برای تخصص نیاز به چیزی دیگر ندارد، بحث ثبوتی می شود و این همان بحثی است در تشکیک مطرح شد. اما چون تخصص نوع سوم مفهومی است و باید یک هماهنگی بین انواع تخصص باشد می گوییم کل این بحث را مفهومی می کنیم. یعنی تخصص نوع اول و دوم را هم مفهومی تفسیر می کنیم تا هماهنگی حاصل شود.

جایگاه بحث تخصص وجود از منظر آقای فیاضی

ایشان در تعلیقه بر نهایه جلد اول ص 96 اصل مفهومی بودن این بحث را تصریح می کنند. ایشان در ابتدا می گویند مراد علامه از تخصص نوع اول، وجود واجب نیست بلکه کل وجود یکپارچه است که خودش دارای مراتب بوده و اعم از واجب و ممکن است.

بعد دو شاهد برای این بیان می آورند:

1-    تخصص وجود به حقیقت وجودی را قسیم به مرتبه دانسته است. که این نشان می دهد وحدت متن وجود مراد نیست چون اگر یک مرتبه(عالی ترین مرتبه که ذات باری تعالی است) مرادش بود این تخصص به یک مرتبه بود و نمی توانست قسیم نوع دوم باشد چون نوع دوم هم تخصص به مرتبه است. و اینکه علامه اینها را قسیم یکدیگر قرار داده است نشان می دهد که تخصص نوع اول، تخصص به مرتبه ای خاص نبوده بلکه کل وجود است.

2-    وصف سعه و انبساط که در نهایه برای نوع اول می آورند برای معنای کل وجود است. و در بدایه هر چند این تصریح را ندارند اما ظاهر کلامشان در آنجا هم به همین معنای کل الوجود است؛ چون در نوع دوم تخصص به «ضمیر مونث» اضافه شده است که آن ضمیر بازگشت به حقیقت واحده ای دارد که در قسم اول آنرا ذکر کرده اند. حال اگر مرادش از وجود حقیقت واحده در قسم اول، واجب بود معنای این کلام نادرست می شد چون واجب که مرتبه ندارد که بخواهیم مرتبه نوع دوم را با آن نسبت دهیم.

بعد هم عین بیان آقای مصباح را می آورند که ایشان هم بیان علامه را همین گونه معنا می کنند.

ایشان بعد از اینکه اثبات می کنند مراد علامه از نوع اول، کل الوجود است به علامه اشکال می کنند:

صفاتی که شما برای قسم اول بیان می کنید مختص واجب تعالی است چون خداوند است که در تخصص قائم به ذات است. بقیه ممکنات عین ربطه به او هستند و وجود مستقلی که حد ندارد لذا تنها واجب. حال با این بیان دیگر جامعی بین واجب و ممکن نیست که شما بخواهید بگویید مراد در این نوع کل الوجود است. یعنی ممکنات وجود مستقل ندارند و عین ربط به واجب هستند؛ لذا فی ذاته نمی توانند تخصص پیدا کنند. توجه به همین نکته باعث شده است علامه در تعلیقه بر اسفار در جلد اول ص 44 و 45 تخصص نوع اول را که صدرا بیان کرده است به واجب تفسیر کنند.

آقای مصباح می گویند که مراد صدرا از تخصص نوع اول، واجب است و علامه هم همان را مطرح کرده است. اما آقای فیاضی میخواهد بگوید عبارت صدرا قدری مبهم بوده که علامه آن را به واجب تفسیر کرده اند. آقای فیاضی در ادامه هم عبارت تعلیقه آیت الله مصباح(که در بالا ذکر شد)  را می آورند و می فرمایند مراد از این بحث مفهومی است. و برای تأیید مفهومی بودن این بحث می فرمایند: «فلاسفه به جای «عموم» بحث «تخصص» را به کار برده اند با وجود اینکه هر دو وصف مفهوم است». این عبارتشان تصریح در مفهومی بودن بحث تخصص وجود است. ایشان بین «تخصص»، «تشخص» و «عموم» تفاوت قائل شده می گویند: آن چیزی که در متن ثبوت است «تشخص» است. «تخصص» و «عموم» وصف مفهوم اند که ما در اینجا یک مفهوم عام وجود داریم و با مراتب و ماهیت میخواهیم آنرا تخصص دهیم که این تخصص غیر از تشخص است چون مثلا وقتی انسان را تخصص می زنید باز این «انسان» خودش عام است. تخصص برای مفهوم است و در جایی که صدق و اندارج است تخصص مطرح می شود و تشخص که صدق و اندراج ندارد.

در آخر هم بین «تخصص» و «تمایز» تفاوت گذاشته و می فرمایند: تمایز در مقایسه با یک چیز دیگر است اما تخصص برای خودش است نه در مقایسه کردن. یعنی تخصص وصف نفسی است ولی تمیّز در مقیس الی الغیر است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">