اندیشه نوشت


مفهومی بودن بحث تخصص وجود از دیدگاه آقای جوادی

چنانکه در جلسات گذشته بیان کردیم آیت الله مصباح و آقای فیاضی بحث تخصص وجود را صرفاً اثباتی و مفهومی می دانستند.

در این جلسه بر آنیم تا اثباتی یا ثبوتی بودن این بحث را از دیدگاه آیت الله جوادی آملی بررسی کنیم.

ایشان در تعلیقه، عبارت مرحوم ملا صدرا را طرح کرده و می فرمایند: ملا صدرا سه نوع تخصص را بیان می دارد که تخصص نوع اول را واجب معنا کرده و تخصص نوع دوم را  تشکیک در مراتب و سوم تخصص به ماهیت می داند.

آیت الله جوادی می فرمایند تخصص نوع سوم که به ماهیت است صرفاً یک بحثی مفهومی است و در فلسفه و ثبوت جایگاهی ندارد.

«کثرت وجود به سبب ماهیّت، کثرتی بالعرض بوده و از محلّ بحث اصیل فلسفی خارج است»(رحیق مختوم جلد 1-1 -  صفحه 360)

تخصص نوع دوم نیز همانند نوع سوم یک بحث مفهومی است چرا که ما در مبحث تشکیک، مراتب را نفی کردیم.

ایشان درباره تخصص نوع اول می فرمایند که مراد صدرا از تخصص نوع اول، «واجب» است چنانکه علامه طباطبایی هم در پاورقی خودشان به اسفار تبیین به واجب را تصریح کرده اند.

ایشان در تبیین کلام مرحوم علامه طباطبایی این چنین می گویند:

« آنچه ایشان در تعلیقه بر اسفار بیان می‏دارند این است که مراد از حقیقت وجود همانا وجود لابشرط نیست، زیرا حقیقت لابشرطِ وجود، جامع همه مراتب است نه اعلای آنها، بلکه مراد وجود بشرط لا است که اعلی المراتب بوده که حدّ آن همان بی حدّ بودن است.

نفی حدّ از وجود، به دوگونه متصور است: یکی به نحو موجبه معدولة المحمول و دیگری به نحو سالبه محصله و مستفاد از کلام علاّمه (رحمه الله) قسم اوّل آن است؛ زیرا سلب تحصیلی حدّ از وجود، با تشکیک آن سازگار نیست. لیکن باید توجه داشت که این سخن علّامه، مختار حقیقی و سخن نهایی حکمت متعالیه نیست، زیرا پس از طی مراتب وجود و توجه به حقیقت واجب، دانسته می‏شود که بی‏حدّی نمی‏تواند به عنوان ایجاب عدولی، حدّ واجب باشد، بلکه سلب حدّ از آن به نحو سلب تحصیلی است.

با سلب تحصیلی هر گونه حدّ از وجود واجب و با ادراک حقیقت نا متناهی او، مجالی برای موجودی دیگر که در دیگر مراتب و در سلسله او قرار گیرد باقی نمی‏ماند و بدین ترتیب آنچه قبل از تأمّل نهائی به عنوان مراتب هستی مشاهده می‏شود، همگی به مظاهر آن حقیقت واحد بازگشت می‏کند؛ یعنی تشکیک در ظهور وجود خواهد بود نه در خود وجود.

با ارجاع مراتب به ظهورات و شؤون وجود واجب این نکته آشکار می‏شود که آنچه تا کنون وجود لابشرط خوانده می‏شده است، همان فیض بی‏کران الهی است که داخل در جمیع مراتب است بدون آنکه ممازج با آنها باشد و خارج از آنهاست بدون آنکه غایب از آنها باشد و همچنین آن وجود بشرط لا، که به نحو موجبه معدولة المحمول محدود به عدم حدود گردیده و در سر سلسله مراتب تشکیک قرار می‏گیرد، تنها مقام احدیت است و این بدان معناست که حکیم تا آنگاه که از زاویه تشکیک به وجود می‏نگرد، از ادراک ذات باری محروم می‏ماند و تا بیش از مقام احدیت بار نمی‏یابد.» رحیق/جلد1-1/ص 364

در اینجا سوالی به ذهن می آید که شما اگر قائل شدید مراد علامه از تخصص نوع اول در تعلیقه بر اسفار، «وجود واجب» است حال عبارت نهایه را چگونه معنا می کنید؟

آقای فیاضی به تناقض در عبارت علامه تصریح کرده و می فرمودند: علامه در پاورقی بر اسفار تخصص نوع اول را به «واجب» تفسیر می کنند اما ظهور عبارت نهایه و بدایه در این است که این تخصص را به «کل الوجود» معنا می کنند. و در آخر هم می گویند که کلام ایشان در پاورقی صحیح است.

حال آیا آیت الله جوادی هم مانند آقای فیاضی این تناقض را می پذیرند یا راه حلی برای رفع این تناقض می توانند مطرح کنند؟

برای از بین بردن این تناقض دو راه می توان ارائه کرد:

راه حل اول:

ظهور عبارت تعلیقه را حاکم کرده و ظهور نهایه را کنار بگذاریم یعنی اصل را عبارت پاورقی دانسته و عبارت نهایه و بدایه را با آن معنا کنیم که در این خلاف ظهور نهایه خواهد بود.

راه حل دوم:

بیان علامه در تعلیقه را همان «وجود واجب» بدانیم اما بگوییم مراد ایشان از تخصص نوع اول در نهایه، «فیض اقدس» بوده که ساری و جاری در همه ظهورات است.

به عبارت دیگر ایشان در نهایه با مرتبه اعلای از مراتب وجود کار می کنند که در واقع، خودش وجود ندارد بلکه ظهوری از حضرت حق است که ممازج با همه مراتب بوده و مراد همان «نفس نبی اکرم (ص)» است نه وجود واجب.

یعنی در پاورقی با خود واجب کار می کنند و در نهایه با ظهور واجب.

حال اگر این تفسیر را از آیت الله جوادی بپذیریم می توان گفت ایشان قائلند عبارت علامه در نهایه نه تنها تنزّلی نداشته بلکه ترقی هم کرده است؛ چون ما که در فلسفه با کثرات کار می کنیم در حقیقت بحث هایمان اثباتی و مفهومی است نه ثبوتی و با ظهورات وجود کار می کنیم نه با خود وجود.

همان گونه که از عبارات بالا (اشاره ششم از فصل پنجم) استفاده می شود آیت الله جوادی می خواهند بگویند: علامه در تعلیقه، واجب را وجود «به شرط لا» معنا می کنند اما در نهایه ترقی کرده و می گویند وجود واجب، «لابشرط» است و آنچه «به شرط لا» است همان «فیض اقدس» است که ظهور واجب است نه وجود واجب. و ما هم در تخصص نوع اول با وجود «به شرط لا» کار می کنیم که همان «نفس نبی اکرم (ص)» بوده و اعلی المراتب است.

حال با این بیان که می گویید: «فلسفه چون با کثرت کار می کند و این کثرات ظهور وجودند نه خود وجود؛ بحث ما در فلسفه اثباتی و مفهومی است نه ثبوتی» سوالی به ذهن می رسد که شما در عرفان با چه ثبوتی می خواهید کار کنید؟

که ایشان پاسخ می دهند: ما تنها یک ثبوت قائلیم و آن هم ذات واجب تعالی است

حال سوال می شود: آیا رسیدن به ذات باری تعالی ممکن است؟!

در حالی که خود ایشان می فرمایند رسیدن به ذات واجب برای پیامبر اکرم (ص) هم امکان ندارد چه رسد به فلاسفه و عرفا.

یعنی اشکال ما به ایت الله جوادی در این است که شما در فلسفه ثبوت را قبول ندارید و می گویید با ظهور کار می کنیم و میخواهید ثبوت را به عرفان ببرید و ما می گوییم این ثبوتی که شما تصویر می کنید رسیدن به آن ممکن نیست. و نتیجه این است که شما مجبورید هم در فلسفه و هم در عرفان با ظهور کار کنید.

مبنای آیت الله جوادی در موضوع فلسفه و ربط آن به این بحث

آیت الله جوادی در بحث موضوع علم می گویند: علم چون در صفحه نفس اتفاق می افتد و نفس واقعیتی از واقعیات است علم هم می تواند واقعیت دار شود و با واقعی شدن آن عرض ذاتی هم در آن جاری خواهد شد.

حال با توجه به مطلب بالا سوال می شود وقتی شما همه جا با ظهور کار کنید آیا نفس هم، ظهور نخواهد شد؟! آیا عرض ذاتی در ظهور پیاده می شود؟!

نتیجه بحث

آیت الله جوادی نه تنها تخصص نوع دوم و سوم را مفهومی معنا کرده بلکه تخصص نوع اول را هم مفهومی می دانند چرا که با ظهور کار می کنند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">