عنوان بحث: تخصص وجود
علامه در بدایه بعد از بحث تشکیک این بحث تخصص وجود را در یک عنوان مستقل مطرح می کند.
الفصل السادس فی ما یتخصّص به الوجود
تخصّص الوجود بوجوه ثلاثة:
أحدها:
تخصّص حقیقته الواحدة الأصلیّة بنفس ذاتها القائمة بذاتها؛
تخصص نوع اول که مربوط به وجود قائم به ذات است. که در اینجا با وجود شامل و فراگیر کار می کنیم که این وجود عالم را پر کرده است چرا که وجود غیر ندارد.
و ثانیها:
تخصّصها بخصوصیّات مراتبها غیر الخارجة عن المراتب
دومین نوع تخصص وجود، تخصص هر یک از مراتب آن است. مثلا وجود ضعیف و وجود قوی یا وجود علت یا وجود معلول هر یک تخصصی دارند که خصوصیات این مرتبه در مراتب دیگر نیست. در اینجا با آن وجود شامل و فراگیر کار نمی کنیم به خلاف نوع اول.
و ثالثها:
تخصّص الوجود بإضافته إلى الماهیّات المختلفة الذوات و عروضه لها، فیختلف باختلافها بالعَرَض.
نوع سوم، تخصص وجود بواسطه ی ماهیات است. مثلا وقتی می گوییم «الانسان موجود». در این مثال وجود با ماهیت انسان تخصص پیدا کرده است. پس با اختلاف ماهیت، وجود نیز بالعرض اختلاف پیدا می کند. یعنی اختلاف بالاصاله برای ماهیت است و ما این را بالعرض به وجود بار می کنیم. یعنی احکامی که برای ماهیت است برای ماهیت است اما بالعرض و المجاز به وجود نسبت داده می شود که این همان فرع دوم از فروعات اصالت الوجود است.
پس سه نوع تخصص داریم:
1. تخصص شامل و فراگیر وجود که همان واقعیت واقعیت است و الوجود موجود است.
2. تخصص مراتب وجود.
3. تخصص وجود بالماهیه که اولا و بالذات تخصص برای ماهیات است و بالعرض به وجود بار می شود.
و عروض الوجود للماهیّة و ثبوته لها لیس من قبیل العروض المقولیّ الّذی یتوقّف فیه ثبوت العارض على ثبوت المعروض قبله؛
اشکالی مطرح می شود که قبل از وجود ماهیت نبود تا بخواهد بالذات تخصص داشته باشد و بعد بالعرض به وجود برگردد.
علامه جواب می دهند: قاعده فرعیه در اینجا پیاده نمی شود چون ثبوت شیء لشیء نیست بلکه کان تامه است نه ناقصه.
یعنی علامه به فرع دوم بر نگردانده است بلکه می گوید اینجا از باب عروض مقولی نیست که هل مرکبه باشد بلکه هل بسیطه است.
فإنّ حقیقة ثبوت الوجود للماهیّة هی ثبوت الماهیّة به،
اینکه می گوییم «الانسان موجود» در واقع انسان به قید وجود موجود شده است و این مقتضای اصالت وجود است. که ماهیت تحققی ندارد الا بالوجود.
حال سوال این است ماهیتی که تحقق ندارد چگونه تخصصی بالذات دارد که بعد آنرا بالعرض به وجود بزنیم؟
لأنّ ذلک هو مقتضى أصالته و اعتباریّتها، و إنّما العقل لمکان اُنسه بالماهیّات یفترض الماهیّة موضوعه
یعنی در واقع وجود موضوع ماهیت است نه ماهیت موضوع وجود.
و یحمل الوجود علیها و هو فی الحقیقة من عکس الحمل.
یعنی الوجود انسان نه الانسان موجود.
و بذلک یندفع الإشکال المعروف فی حمل الوجود على الماهیّة من أنّ قاعدة الفرعیّة ـ أعنی أنّ ثبوت شیء لشیء فرع ثبوت المثبَت له ـ توجب ثبوتاً للمثبَت له قبل ثبوت الثابت، فثبوت الوجود للماهیّة یتوقف على ثبوت الماهیة قبله؛
یعنی وجود ثبوتی، تخصصش به ماهیت است. نه آن ثبوتُ مایی که برای ماهیت می گفتیم.
فإن کان ثبوتها عین ثبوته لها لزم تقدّم الشیء على نفسه، و إن کان غیره توقف ثبوته لها على ثبوت آخر لها و هلمّ جرّا فیتسلسل.
یعنی بر فرض اینکه بگوییم قاعده فرعیت باید جاری شود، می گوییم یا تقدم شیء علی نفسه پیش می اید یا تسلسل پیش می آید.
اما به هر حال سوال قبلی پیش می آید که در واقع وجود تخصص داشته است چون یک پله قبل است و این تخصص وجود است که تخصص ماهیت را درست می کند. اما علامه این را نمی گوید. بلکه تخصص ماهیت است که تخصص وجود را درست می کند.
و این بیان باعث شده است که برخی بگویند بحث تخصص، بحث معرفت شناسی است نه یک بحث فلسفی. آیت الله مصباح و آیت الله جوادی وآقای فیاضی گفته اند: بحث تشکیک که ثبوتی است. اما بحث تخصص یک بحث معرفت شناسانه است و ما میخواهیم سه پله برای معرفت وجود درست کنیم. پله اول که قریب ترین به ذهن نسبت به واقع است. تلقی یکپارچه ما از عالم یک نوع معرفت شناسی است، که این بهترین ادراک است.
تخصص نوع دوم، یک نحوه ادراک ما از وجود است، اما با لحاظ مراتب. لذا آیت الله جوادی از همین جا اشکال را مطرح می کند که مراتب وجود اعتباری است و چون ما به وسیله مراتب، واقعیت را ادراک می کنیم، این تخصص های مراتب مربوط به عالم خارج نیست. عین همین اشکال در تخصص سوم هم هست و البته تصویر اشکال در نوع سوم واضح تر از تخصص نوع دوم است چرا که ماهیات اعتباری هستند و بالوجود موجود هستند.
چون اساتید فرع دوم را ذهنی گرفته اند و آنرا در طول فرع اول تصویر نکرده اند لذا کل بحث تخصص را در فرع دوم می برند و آنرا بحثی ذهنی تلقی کرده اند.
پس تلامذه علامه این بحث را معرفت شناسانه و ذهنی می دانند یعنی اصل تعریف تخصص در نگاه اینها ذهنی است به خصوص با بیان آیت الله جوادی که قائل به وحدت شخصی وجود هستند، انواع تخصص لزوماً اثباتی و ذهنی می شود.
نکته: علامه این بحث را در بدایه با یک فصل جدا مطرح کرده است ولی در نهایه یکی از فروعات بحث تشکیک قرار داده اند. این نوع تبویب خوانش مد نظر از بحث تخصص را تقویت می کند. یعنی به دلیل اینکه تخصص بحث معرفت شناسانه و اثباتی است لذا به عنوان یک فرع تشکیک مطرح شده است. و در واقع سه نوع دید و نگاه به وجود است.