علامات حقیقت و مجاز از منظر مرحوم آخوند
عناوین مطرح شده در این جلسه
۱.جایگاه بحث علامات حقیقت و مجاز ۲.بیان اشکال دور در تبادر و جواب ۳.فروض مختلف تبادر ۴.بررسی استفاده از «اصالت عدم قرینه» در تبادر ۵.طرح سؤال در مورد جایگاه تبادر
جایگاه بحث
طبق مباحثی که در ملاک مسأله اصولی از دیدگاه مرحوم آخوند بیان کردیم، معلوم گردید ایشان قائلند که مبحث وضع و ما یتعلّق آن به طور مستقیم در طریق استنباط قرار نمی گیرد ولی چون مبنای مباحثی هستند که مستقیم در طریق استنباط واقع می شوند؛ آنها را در المدخل می آوریم.
اما ربط بحث«علامات حقیقت و مجاز» به بحث «وضع» در این است که هدف از آن پرداختن و روشن کردن نوع ربط و پیوندی است که بین لفظ و معنا وجود دارد.
تبادر
اولین نوع از علامات حقیقت و مجاز، «تبادر» بود که مراد از آن در جلسه گذشته تبیین شد. و اشکال و جوابی هم درباره «دور» طرح گردید که به اختصار اشاره می کنیم.
اشکال:
لازمه تبادر، علم داشتن به رابطه بین لفظ و معناست و لازمه پیدا کردن علم هم تبادر است(دور).
جواب:
علم قبل از تبادر با علم بعد از تبادر در اجمال و تفصیل تفاوت دارند. با این بیان که علم اجمالی قبل از تبادر علم به اصل پیوند رابطه بین لفظ و معناست اما علم تفصیلی که با تبادر حاصل می شود علم به نوع این پیوند و رابطه است. حال اگر با تبادر هنوز رابطه بین لفظ و معنا باقی بود معلوم می شود این پیوند به خاطر علقه وضعیه بوده است.
یعنی فرض بر این است که رابطه و پیوند یا به خاطر علقه وضعیه است یا به خاطر قرینه و در تبادر قرینه را کنار میگذاریم حال اگر هنوز ارتباط و پیوند باقی بود معلوم می شود که این پیوند به خاطر وضع بوده است.
فرق علم اجمالی وتفصیلی: درعلم اجمالی فقط رابطه لفظ ومعنا بدون توجه والتفات هست، ولی درعلم تفصیلی علاوه برالتفات به این رابطه، قرائن را کنار گذاشته و تصدیق به رابطه وضعیِ بین لفظ و معنا می کنیم.
فروض مختلف تبادر
حال در اینجا برای تبادر دو فرض را مطرح کرده اند:
1.تبادر مستعلِم
2.تبادر اهل محاوره
فرض اول: در جایی است که فرد علم اجمالی دارد و خودش تبادر می کند که در اینجا اشکال دور مطرح می شود. چون علم قبل و بعد از تبادر از یک نفر است.
فرض دوم: در جایی است که فرد علم اجمالی ندارد بنابراین به اهل محاوره رجوع می کند که مرحوم آخوند می گویند فرض دور در اینجا تصویر نمی شود چون علم اجمالی، علم اهل محاوره است و علم تفصیلی، علمی است که برای فرد جاهل به دست می آید.
عبارت کفایه در بحث دور:
فإنه یقال الموقوف علیه غیر الموقوف علیه فإن العلم التفصیلی بکونه موضوعا له موقوف على التبادر و هو موقوف على العلم الإجمالی الارتکازی به لا التفصیلی فلا دور هذا إذا کان المراد به التبادر عند المستعلم
و أما إذا کان المراد به التبادر عند أهل المحاورة فالتغایر أوضح من أن یخفى.
بررسی استفاده از «اصالت عدم قرینه» در تبادر
در ادامه مرحوم آخوند بحث را به این صورت ادامه می دهند که:
برای به دست آوردن معنای حقیقی و مجازی از راه تبادر سه فرض امکان دارد:
1.تبادر ممکن نیست.
2.تبادر سخت است.
3.نمی دانیم تبادر صورت می گیرد یا نه. یعنی سعی می کنیم همه قرائن را کنار بگذاریم اما نمی دانیم آیا قرینه ای دیگر هم داریم یا نه.
حال در مورد سوم برخی گفته اند چون شما قرائن را کنار گذاشته اید اصل بر این است که قرینه ای دیگر وجود ندارد و شما می توانید با «اصالت عدم قرینه» کار کنید.
مرحوم آخوند به این کلام جواب می دهند:
«اصالت عدم قرینه» برای روشن کردن مراد جدی متکلم است نه معنای موضوع له در حالی که هدف ما در اینجا کشف معنای موضوع له است نه مراد جدی متکلم. لذا در علامت حقیقة و مجاز جای اصالت عدم قرینه نیست.
نکته: درباره ریشه اصول لفظیه چند نظریه وجود دارد:
1.اصالت عدم قرینه
2.اصالت ظهور
3.اصالت حقیقت
حال در اینجا آخوند می فرماید بر فرض اینکه ما «اصالت عدم قرینه» را هم بپذیریم باز نمی توانیم از آن در این بحث استفاده کنیم چون هدف در اینجا کشف معنای موضوع له است نه مراد جدی متکلم.
و در واقع آخوند می گوید شما پوشه استعمال را با وضع خلط کرده اید.
عبارت آخوند:
ثم إن هذا فیما لو علم استناد الانسباق إلى نفس اللفظ و أما فیما احتمل استناده إلى قرینة فلا یجدی أصالة عدم القرینة فی إحراز کون الاستناد إلیه لا إلیها کما قیل لعدم الدلیل على اعتبارها إلا فی إحراز المراد لا الاستناد.
طرح سؤال در مورد جایگاه تبادر
در اینجا سؤالی مطرح می شود که محل تبادر کجاست؟
آیا مخاطب که سوال از رابطه لفظ و معنا می کند در پوشه استعمال نیست؟ یعنی در پوشه وضع، واضع است که او نیازی به تبادر ندارد چون نوع رابطه لفظ و معنا را می داند و متکلم و مخاطب در پوشه استعمال هستند که در آنجا سوال تبادر ایجاد می شود. حال آیا محل تبادر پوشه استعمال نیست؟
به بیان دیگر: در تبادر می گوییم باید همه قرائن را کنار بگذاریم حال سؤال می شود که این قرائن در کدام پوشه است؟ که می گوییم این قرینه ها در پوشه استعمال است نه وضع. حال سوال می کنیم آیا وجود قرینه در پوشه استعمال نشان دهنده این نیست که تبادر هم در پوشه استعمال است نه وضع؟!
برای روشن شدن این بحث وارد عبارات امام خمینی خواهیم شد.