اندیشه نوشت

جایگاه بحث علامات حقیقت و مجاز از منظر آقایان مرحوم بروجردی، مرحوم فاضل، آقای سبحانی و حضرت امام خمینی

بحثمان در «علامات حقیقت و مجاز» بود که گفتیم حضرت امام برای این بحث دو مقدمه را ذکر کرده اند، اما شاگردان ایشان (مرحوم فاضل و آیت الله سبحانی) سیر حضرت امام را در این بحث رعایت نکرده اند.

حال در اینجا نظرات مرحوم بروجردی، مرحوم فاضل و آقای سبحانی را بررسی می کنیم و در پایان هم می گوییم امام ناظر به همه اشکالات و بحثها، بحث را طرح کرده اند.

مرحوم بروجردی:

مرحوم آقای بروجردی با توجه به مبنای سکاکی و مسجد شاهی، کلام مشهور در بحث علامات حقیقت و مجاز را نمی پذیرند و می گویند: با مبنای سکاکی تفاوتی بین مجاز و حقیقت در معنای موضوع له نبوده و مجاز همیشه استعمال در موضوع له است بنابر این علامات حقیقت و مجاز به پوشه استعمال مرتبط شده و متفرع بر اصول لفظیه خواهد بود.

ایشان می گویند: مشهور که بحث علامات را مقدم بر اصول لفظیه می کردند با مبنای خودشان در مجاز سازگار است؛ چون تفاوت اصلی مجاز و حقیقت ناشی از وضع بود شما در ابتدا باید با علامات حقیقت و مجاز معنای حقیقی و مجازی را تشخیص می دادید و بعد از آن به سراغ استعمال می رفتید و با استفاده از اصول لفظیه مراد جدی متکلم را کشف می کردید. اما با توجه به مبنای محقق مسجد شاهی که مجاز را استعمال در ما وضع له می دانند دیگر استعمال در غیر ما وضع له نداریم که بخواهیم قبل از استعمال معنای موضوع له را کشف کنیم بلکه همه استعمالات در معنای موضوع له صورت گرفته است. به همین دلیل جایگاه علامات حقیقت و مجاز دیگر وضع نخواهد بود.

حال باید از مرحوم بروجردی سوال کرد که با این مبنا جایگاه این بحث کجا خواهد بود؟ ایشان در جایگاه این بحث می فرمایند: بحث علامات برای مشخص شدن کیفیت اراده است. که بعد از اصول لفظیه و بعد از کشف مراد جدی متکلم مطرح می شود. یعنی بعد از اینکه مراد جدی متکلم را با اصول لفظیه به دست آوردید حال سوال می شود که این استعمال حقیقی است یا مجازی؟ یعنی نوع اراده حقیقی است یا مجازی؟

یعنی وقتی شما معنای موضوع له را کشف کردید باید ببینید در ذهن شما انتقالی از معنای موضوع له به غیر ما وضع اتفاق می افتد یا خیر؟ اگر بعد از فهم موضوع له در موضوع له باقی ماندید این استعمال حقیقی است اما اگر از معنای حقیقی و موضوع له (مثلا حیوان مفترس) به معنایی دیگر (مثلا رجل شجاع) منتقل شدید این مجاز است. پس فرق حقیقت و مجاز بعد از استعمال و کشف اراده جدی متکلم روشن می شود. با این بیان که در حقیقت تا آخر در معنای موضوع له باقی می مانید اما در استعمال مجازی انتقال به معنایی دیگر (رجل شجاع) پیدا می کنید.

آیت الله سبحانی:

آیت الله سبحانی کلام مرحوم بروجردی را می پذیرند اما به تفسیر ایشان از مجاز که همان «پل زدن و انتقال ذهن از معنای موضوع له به معنایی دیگر بود» بود اشکال می کنند. ایشان می فرمایند علت اینکه ما مجاز مشهور را نقد کرده و مجاز سکاکی را پذیرفتیم همین «دو معنایی» بود، که در مجاز مشهور وجود داشت. و امام می فرمودند اگر شما معنای موضوع له را در استعمال نیاورید آثار عقلایی مجاز بر کلام بار نخواهد شد. یعنی اگر شما هم با دو معنایی کار کنید (انتقال ذهن از یک معنا به معنایی دیگر) کلامتان شبیه مشهور خواهد بود با این تفاوت که آنها تفاوت را در وضع می دیدند اما شما آنرا به استعمال می برید. لذا ما باید کاری کنیم که استعمال تا آخر در همان موضوع له یعنی حیوان مفترس باقی بماند و من به رجل شجاع منتقل نشوم. چون شاعر می خواهد همان یال و کوپال و شجاعت  حیوان مفترس را به رجل شجاع نسبت می دهد و رجل شجاع را به مثابه ی حیوان مفترس بیگرد تا آن حسن بلاغی و آثار کلام از بین نرود.

آقای سبحانی برای حل کردن این اشکال می گویند ما نباید بگوییم دو معنا داریم بلکه باید در هر دو استعمال مجازی و حقیقی یک معنا داریم. و تفاوت تنها در ادعاست. یعنی در یکی لفظ در معنای موضوع له بدون ادعا به کار رفته است اما در دیگری لفظ در معنای موضوع له همراه ادعا به کار می رود.

خلاصه اینکه آقای سبحانی اصل متفرع بودن علامات حقیقت و مجاز بر اصول لفظیه را می پذیرند و می گویند تفاوت حقیقت و مجاز در کیفیت اراده است اما به خلاف مرحوم بروجردی کیفیت اراده را به دو معنا تفسیر نکرده بلکه آن را به ادعا و غیر ادعا معنا می کنند. به بیان دیگر: آقای سبحانی می گویند: ادعا باید قبل از استعمال در ظرف اعتبار متکلم اتفاق بیفتد اما زمانی که شما وارد استعمال الفاظ شدید در اینجا تا آخر با موضوع له کار می کنید و نباید دوئیت معنا را بیاورید.

در آخرِ کلام آقای سبحانی باید به این نکته توجه کرد که ایشان این بیان را به «تهذیب الاصول» مرحوم امام ارجاع می دهند.

یعنی ایشان معقتقدند حضرت امام نیز به بحث مجاز در اینجا توجه کرده و جایگاه بحث علامات را بعد از اصول لفظیه می دانند. که ما در پایان همین نوشتار می گوییم این نسبت به امام صحیح نمی باشد.

مرحوم فاضل:

مرحوم فاضل به خلاف آقای سبحانی کلام امام را اینگونه تفسیر می کنند: جایگاه بحث علامات حقیقت و مجاز همانگونه که مشهور بیان داشته اند قبل از اصول لفظیه است نه بعد از آن. یعنی هر چند که ما مبنای سکاکی را در مجاز بپذیریم باز نظم کلام مشهور عوض نمی شود.

اما اشکالی که ما به کلام ایشان داریم این است که شما چون به بحث مرحوم بروجردی و مجاز سکاکی توجه نکرده اید ارزش و جایگاه کلام حضرت امام روشن نمی شود و کلام امام در حدّ کلام مشهور تلقی شده است. بلکه ما میگوییم امام با توجه به اشکالی آقای بروجردی و التفات به مبنای مسجد شاهی طرح بحث می کنند، و بحث علامات را یک پله به جلو می آورد.

حضرت امام:

در تفسیر کلام ایشان می گوییم: حضرت امام به مجاز سکاکی  ومسجد شاهی التفات داشته اند اما کلام آیت الله بروجردی در تأخر بحث علامات حقیقت و مجاز از اصول لفظیه را نمی پذیرند. یعنی امام می فرمایند: ما قبول داریم که با مجاز سکاکی همه استعمالات در موضوع له است، اما بالاخره شما بدست آوردن معنای موضوع له به بحث علامات نیاز دارید. مثلا شما وقتی می گویید «اسد» در حقیقت و مجاز به کار رفته است باید قبل از آن با علامات حقیقت و مجاز بدانید معنای موضوع له اسد چیست. یعنی ما با تجرید یک لفظ از فضای استعمال می توانیم رابطه ی این لفظ را با یک معنایی بسنجیم که قطعا در تعیین مراد جدی متکلم ما را یاری خواهد کرد. اما نه با آن طرح بحثی که آیت الله بروجردی فرمودند بلکه با همان فضای مشهور از اصولییون. پس در نظر حضرت امام مبنای سکاکی و مسجد شاهی در مجاز، هیچ تاثیری در این بحث ندارد.

امام اشکال دیگری می کنند که شما استعمال را فقط حقیقت و مجاز می دانید در حالی که ما استعمال غلط هم داریم و اطلاق بدون استعمال هم داریم(مانند اطلاق لفظ در لفظ که امام می فرمودند استعمال نیست اما اطلاق هست). یعنی شما نباید استعمال را منحصر به حقیقت و مجاز بدانید بلکه استعمالات دیگری هم داریم که در معنای موضوع له به کار نرفته اند. و امام قائلند به اینکه باید بین پوشه وضع و استعمال تفکیک کرد هر چند این دو پوشه تأثیر و تأثر در یکدیگر هم دارند، ولی به هر حال  بحث علامات حقیقت و مجاز هم قبل از اصول لفظیه برای کشف معنای حقیقت مورد استفاده قرار می گیرد.

مناهج جلد اول ص 125:

فی العلائم التی یمتاز بها المعنى الحقیقی من غیره: و لیس الکلام مقصوراً على تشخیص المعنى الحقیقی من المجازی فی موارد الاستعمال إذا علم مراد المتکلّم و شکّ فیهما؛

آقای بروجردی فکر کرده است که علائم حقیقت و مجاز فقط برای جایی است که شما مراد متکلم را به دست می آورید، و شک می کنید در حقیقی یا مجازی بودن آن. امام می گوید: هر چند اینجا هم کاربرد دارد ولی فقط منحصر در اینجا نیست، و در واقع برای وضع است، اینجا هم کمک می کند. چون وضع و استعمال یک تأثیر و تأثری با هم دارند.

حتّى یقال: إنّ اللفظ فی المجاز- بناءً على ما سلف- مستعمل فی معناه الحقیقیّ، فالسامع إذا استقرّ ذهنه على المعنى المراد، و لم یتجاوز منه إلى غیره، حکم بأنّه حقیقة، و إن تجاوز إلى غیره حکم بأنّ ذلک الغیر مجاز کما قیل،

بل من تلک العلامات أو غالبها عرفنا المعنى الحقیقی و لو لم یکن استعمال و لم نکن بصدد تشخیص استعمال اللفظ فی المعنى الحقیقی أو المجازی، فلو شککنا فی کون لفظ «الماء» موضوعاً لهذا الجسم السیّال المعهود، یکون التبادر طریقاً لإثباته استعمل أولا، بل ربّما یکون الاستعمال مردّداً بین الحقیقة و الغلط لا المجاز.

تا اینجا امام مقدمه اول را برای بحث علامات حقیقت و مجاز مطرح می کنند و از اینجا وارد مقدمه دوم می شوند:

در مقدمه دوم امام به این سوال پاسخ می دهد که علامات حقیقت و مجاز در پوشه وضع می خواهد معنای موضوع له را درست کند یا حقیقت را؟

ایشان بین موضوع له و حقیقت با توجه به مبنای خودشان در وضع تعیّنی تفاوت قائلند و می گویند: اگر شما اصطلاحاً وضع تعیّنی را وضع ندانستید و گفتید وضع صرفاً تخصیص اللفظ به ازاء المعنی است و آن را به وضع تعیینی منحصر کردید، اما از آن طرف گفتید که کثرت استعمال یا استعمال بداء الوضع می توانند حقیقت ساز باشد(ممکن است کسی استعمال بداء الوضع را وضع تعیینی بداند و کسی هم ممکن است نداند)، اینجا هم می تواند بگوید که علائم حقیقت و مجاز تعیین موضوع له نمی کند و فقط منحصر در وضع تعیینی می باشد بلکه کمک به کشف حقیقت می کنند حال چه مسبوق به وضع تعیینی باشد و چه مسبوق به وضع تعیّنی باشد (کثرت استعمال) یا مسبوق به استعمال بداعی الوضع باشد.

ثمّ إنّ هذه العلائم لیست علائم للوضع؛ لما قدّمنا من أنّ الرابطة الحاصلة بین اللفظ و المعنى بکثرة الاستعمال حتّى صار حقیقة فیه لیست وضعاً، فتلک العلائم للربط الخاصّ بینهما أعمّ من کونه حاصلاً بالوضع أو بکثرة الاستعمال.

سوال:

در آخر هم این سوال مطرح می شود که ما با توجه به مبنای آخوند گفتیم که جایگاه این بحث در المدخل اصول است، حال با در نظر گرفتن مبنای امام که بحث علائم حقیقت و مجاز را تعیین کننده حقیقت و مجاز دانستند نه موضوع له جایگاه این بحث کجا خواهد بود؟ چون تا حال با مبنای وضع علامات را داخل المدخل می آوردیم، ولی وقتی گفتیم علامات تعیین معنای حقیقت میکند نه وضع و حقیقت اعم از معنای وضع است، بحث علامات چگونه در المدخل وارد می شود.

نظرات  (۱)

۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۹:۴۰ بی نام و نشان
احسنت به شما رفقای خوب
بکارتان با پشتکار ادامه دهید
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">