جایگاه علامات حقیقت و مجاز از دید مرحوم محقق اصفهانی و مرحوم آقا ضیا
جایگاه بحث از منظر محقق اصفهانی
بحثمان در علامات حقیقت و مجاز بود که گفتیم حضرت امام (ره) دو مقدمه برای این بحث طرح کرده و نتیجه می گرفتند که این علامت ها برای مقام وضع است نه استعمال.
محقق اصفهانی بیانی شبیه همین بیان امام را در تبادر مطرح می کردند:
ایشان در جواب مشهور می گفتند که وضع، علت تبادر نیست بلکه مقتضی آن است و با تصویر مقتضی بودن اصل وضع برای تبادر نتیجه می گرفتند که دوری که مشهور بر اساس علم به وضع تصویر می کردند درست نبوده و ذات وضع ربطی به علم و جهل ندارد هر چند در ادامه می گفتند با تصویر ذات وضع و مقتضی بودن آن برای تبادر هم دور قابل تصویر است اما نحوه تصویر این دور متفاوت با بیان مشهور بود که در نهایت هم باید با اجمال و تفصیل این دور را جواب داد.
اشکال اساسی که محقق اصفهانی به کلام مشهور وارد می دانست عدم تفکیک پوشه وضع و استعمال بود که باعث می شد مشهور تبادر را بعد از مقام استعمال ببرند در حالی که ایشان معقتد است تبادر باید در مقام وضع باقی بماند و چون وضع، وجود تنزیلی لفظ برای معنا بالقوه است تبادر هم برای کشف همین رابطه بوده و ربطی به مقام استعمال ندارد و به همین دلیل است که شما با صرف تصور لفظ یعنی حتی بدون اینکه استعمالی صورت بگیرد می توانید به معنا منتقل شوید و تبادر کنید.
یعنی نکته اصلی و اساسی که در کلام محقق اصفهانی باید مورد توجه واقع شود تفکیک مقام وضع و استعمال است.
اما در اینجا نباید از پیشرفت کلام امام نسبت به کلام محقق اصفهانی غافل بود و آن نکته دومی بود که حضرت امام مطرح کرده بودند.
مرحوم محقق اصفهانی وضع را وجود تنزیلی لفظ برای معنا می دانست اما حضرت امام وضع را به معنای تخصیص دانسته و می فرمودند فعل اعتبار و جعل، یک حق عقلایی است که عقلا آن را به واضع می دهند که این حق عقلایی یک پوشه اعتباری مستقل به نام وضع می باشد. در واقع حضرت امام وضع را به معنای مصدری آن نگاه می کنند اما محقق اصفهانی وضع را به اسم مصدر دیده اند.
امام به خلاف محقق اصفهانی در اینجا دو پوشه درست می کنند و می گویند شما برای رسیدن به وجود تنزیلی یا به وضع نیاز دارید یا به کثرت استعمال. در واقع شما دو مرحله دارید که یکی اصل وضع یا کثرت استعمال است و دیگری وجود تنزیلی است. اما مرحوم محقق اصفهانی مستقیم سراغ پوشه دوم رفته است که همان وجود تنزیلی است. که این پیشرفت امام نسبت به کلام محقق اصفهانی است.
جایگاه علامات حقیقت و مجاز از دید محقق عراقی:
ایشان برای روشن شدن حقیقت از مجاز علامت ها را دو مرحله ای می دانند؛ یعنی می گویند ما در یک مرحله تبادر و صحت سلب را داریم و در یک مرحله اطراد را.
در واقع ایشان قائلند که تبادر و صحت سلب به تنهایی روشن کننده حقیقت از مجاز نبوده و به اطراد نیاز دارند.
زمانی که فرد تبادری را انجام می دهد این سوال مطرح می شود که آیا واقعاً این معنایی که به ذهن آمد از حاق لفظ است یا به واسطه قرینه؟ یعنی گویا بعد از انسباق معنا به ذهن هم شکی وجود دارد که ممکن است این انسباق به خاطر قرینه بوده باشد نه از حاق لفظ. حال ما برای رفع این شک باید به سراغ اطراد و استعمالات مختلف برویم و در آن استعمالات اگر شاهد این بودیم که در همه آنها ما از این لفظ همین معنا را برداشت کردیم این نشان می دهد که تبادر ما درست بوده و ما از حاق لفظ به معنا رسیده ایم.
به بیان دیگر ایشان بین تبادر اثباتی و ثبوتی تفاوت قائل شده و می گویند ما قبول داریم که ثبوتاً تبادر می تواند علامت حقیقت و مجاز باشد اما برای اثبات آن به اطراد نیاز داریم. این در حالی است که در بیان مشهور ثبوت را مفروض گرفته و در اثبات بحث می کردند.
عبارت مرحوم آقا ضیاء از کتاب «مقالات الاصول ج 1 ص 113»:
[المقالة السادسة] فی علامات الحقیقة و المجاز قد ذکروا لعلائم الوضع أموراً من التبادر و صحّة السلب و الاطّراد، و لکن هذه الأمور لیست بمساق واحد، إذ التبادر علامة لوجوب الوضع، و صحّة السلب علامة عدمه، و الاطّراد علامة لاستناد التبادر أو صحّة السلب إلى حاقّ اللفظ و رافع [احتمال] استنادهما إلى قرینة حافّة بالکلام و لو بمثل الانصراف الإطلاقی، حیث إنّ الاستقراء فی موارد الاستعمال- سلبا أم إیجابا- ربما یکشف بحکم ارتکاز الذهن ان فهم المعنى- سلبا أم إیجابا- مستند إلى نفس اللفظ لا قرینة أخرى، کما انّه قد یستفاد هذه الجهة من أمر آخر بحیث لا یحتاج إلى استقراء موارده، و من المعلوم حینئذ انّه ینتقل تفصیلا إلى وجود الوضع أو عدمه و ان کان منشأ هذا الانفهام هو الارتکاز الإجمالی.