اندیشه نوشت

۱۰ مطلب با موضوع «فلسفه :: تخصص وجود» ثبت شده است


مفهومی بودن بحث تخصص وجود از دیدگاه آقای جوادی

چنانکه در جلسات گذشته بیان کردیم آیت الله مصباح و آقای فیاضی بحث تخصص وجود را صرفاً اثباتی و مفهومی می دانستند.

در این جلسه بر آنیم تا اثباتی یا ثبوتی بودن این بحث را از دیدگاه آیت الله جوادی آملی بررسی کنیم.

ایشان در تعلیقه، عبارت مرحوم ملا صدرا را طرح کرده و می فرمایند: ملا صدرا سه نوع تخصص را بیان می دارد که تخصص نوع اول را واجب معنا کرده و تخصص نوع دوم را  تشکیک در مراتب و سوم تخصص به ماهیت می داند.

آیت الله جوادی می فرمایند تخصص نوع سوم که به ماهیت است صرفاً یک بحثی مفهومی است و در فلسفه و ثبوت جایگاهی ندارد.

«کثرت وجود به سبب ماهیّت، کثرتی بالعرض بوده و از محلّ بحث اصیل فلسفی خارج است»(رحیق مختوم جلد 1-1 -  صفحه 360)

تخصص وجود از منظر ملاصدرا و آیت الله جوادی:

ملاصدرا:

مرحوم ملا صدرا در عبارات اسفار تخصص را سه قسم می دانند:

1.       تخصص به ذات وجود که مختص واجب است.

2.       تخصص به شئون وجود است.

3.       تخصص به خارج وجود که همان ماهیت است.

نکته قابل تأمل این است که ایشان بحث تخصص را در ذیل مباحث اصالت الوجود آورده اند به خلاف علامه که آن را بعد از تشکیک مطرح کرده اند.

آیت الله جوادی:

آیت الله جوادی در شرح عبارات اسفار، سه نوع تخصص را بیان کرده و تصریح می کنند که قسم سوم اعتباری است چرا که ماهیت، بالوجود موجود می شود.

اشارات:

آیت الله جوادی در اشارات با توجه به مبنای خودشان در تشکیک مطالبی را مطرح می کنند:

جایگاه بحث تخصص وجود از منظر آیت الله مصباح

ایشان بحث تخصص وجود را کاملا اثباتی و ذهنی می دانند و می فرمایند:

1.       تخصص نوع سوم قطعاً اثباتی است چون بعد از اصالت الوجود ما در خارج ماهیت نداریم و هر چه در خارج است وجود است به همین دلیل نمی توان گفت تخصص وجود ثبوتاً به ماهیت است.

2.       تخصص نوع دوم هم از منظر مشهور باید اثباتی معنا شود چون مشهور آقایان از جمله مرحوم علامه طباطبایی در تشکیک مرتبه را از خارج نفی کرد و با نفی مرتبه در خارج نمی توان قائل به تخصص ثبوتی وجود به مرتبه شد. (البته ما در تشکیک مرتبه را پذیرفتیم که اگر بگوییم این بحث می تواند ثبوتی هم معنا شود با تشکیک تفاوتی نخواهد داشت و کلامی جدای از تشکیک نیست)

3.       تخصص نوع اول را می توان ثبوتی معنا کرد اما اگر آنرا ثبوتی معنا کنیم چیزی جز معنای تشکیک نخواهد بود. یعنی همان مطلبی خواهد بود که در تشکیک اثبات شده است.

حال با این بیان باید بگوییم این بحث کاملاً اثباتی و مفهومی است نه ثبوتی؛ یعنی چون تخصص نوع دوم و سوم را نمی توان ثبوتی معنا کرد باید آنها را اثباتی معنا کنیم و تخصص نوع سوم را هم اگر ثبوتی معنا کنیم همان بیان تشکیک خواهد بود لذا آنرا هم باید اثباتی معنا کنیم که کلامی غیر از تشکیک باشد به همین دلیل می گوییم مراد از هر سه نوع تخصص در اینجا کاملا مفهومی و اثباتی است.

نظر شاگردان علامه در بحث تخصص (تخصص بحث فلسفی یا معرفت شناسی؟)

علامه طباطبایی سه نوع تخصص برای وجود مطرح می کند. و بحثی بین شاگردان علامه شکل گرفته است که آیا بحث «تخصص وجود» هستی شناختی است یا معرفت شناسی؟

ظاهر عبارات شاگردان این است که می خواهند هستی شناسی این بحث را نفی کرده و آنرا معرفت شناسی بدانند.

آیت الله مصباح و آیت الله جوادی در تقریر مبنای علامه در بحث تشکیک اختلاف ندارند و هر دو بزرگوار می فرمایند علامه با تشکیک، مرتبه و حد را در عالم هستی نفی می کند.

البته آیت الله جوادی این مبنا را قبول می کنند لیکن جایگاه این بحث را عرفان نظری می دانند. ولی آیت الله مصباح این مبنا را قبول نداشتند بلکه می فرمودند تا اینجای فلسفه ما با وجودات کار میکنیم و برهانی برای وحدت نداریم. اما هر دو بزرگوار یک خوانش از علامه داشتند.

عنوان بحث: تخصص وجود

علامه در بدایه بعد از بحث تشکیک این بحث تخصص وجود را در یک عنوان مستقل مطرح می کند.

الفصل السادس فی ما یتخصّص به الوجود

تخصّص الوجود بوجوه ثلاثة:

أحدها:

تخصّص حقیقته الواحدة الأصلیّة بنفس ذاتها القائمة بذاتها؛

تخصص نوع اول که مربوط به وجود قائم به ذات است. که در اینجا با وجود شامل و فراگیر کار می کنیم که این وجود عالم را پر کرده است چرا که وجود غیر ندارد.

و ثانیها:

تخصّصها بخصوصیّات مراتبها غیر الخارجة عن المراتب

دومین نوع تخصص وجود، تخصص هر یک از مراتب آن است. مثلا وجود ضعیف و وجود قوی یا وجود علت یا وجود معلول هر یک تخصصی دارند که خصوصیات این مرتبه در مراتب دیگر نیست. در اینجا با آن وجود شامل و فراگیر کار نمی کنیم به خلاف نوع اول.

و ثالثها:

تخصّص الوجود بإضافته إلى الماهیّات المختلفة الذوات و عروضه لها، فیختلف باختلافها بالعَرَض.

نوع سوم، تخصص وجود بواسطه ی ماهیات است. مثلا وقتی می گوییم «الانسان موجود». در این مثال وجود  با ماهیت انسان تخصص پیدا کرده است. پس با اختلاف ماهیت، وجود نیز بالعرض اختلاف پیدا می کند. یعنی اختلاف بالاصاله برای ماهیت است و ما این را بالعرض به وجود بار می کنیم. یعنی احکامی که برای ماهیت است برای ماهیت است اما بالعرض و المجاز به وجود نسبت داده می شود که این همان فرع دوم از فروعات اصالت الوجود است.